محمدمهدی جانمحمدمهدی جان، تا این لحظه: 17 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان مریم

نشانه کاف

سلام  نفس مامان، خوبی الان دارم این پست رومی ذارممن وبابائی خیلی درگیر اداره وامتحانات آخر ترم هستیم یه روز قبل از اربعین امام حسین باعمه رخشی رفتیم ماسال عمه هات ماروجاگذاشتن بامانیامدن مامان یاباید مرخصی می گرفتم یامی گفتم راننده سیروست آقای سحر خیز که مرد بسیار شریفی است نف س مامان می آورد اداره مامان خلاصه باکلی کلنجار باخودم تصمیم گرفتم نفس مامان بیاد اداره بااینکه می دو نستم نفس مامان خسته است ولی چاره ای نبود نفس مامان اومدی بعدازحال و  احوال پرسی گفتی نشانه ک رو خوندی مامان گفت ک مثل جواب دادی کباب نفس مامان مامان بامشورتی که با شما شد تصمیم براین شد که به رستوران محرم بریم خوب بود خوش گذشت نفس مامان یه سی دی فو...
18 دی 1391

پایان تعمیرخانه

سلام نفس مامان مریم ببخشید دیر اومدم چون فشرده بودن کلاسهای آخر ترم مامان مریم وبابانادر  وجابجای خونه که هنوز تموم نشده بود مامان انسیه برای کنترل دیابت بیمارستان بستری شدحال مارو حسابی گرفت نفس مامان شب چله همه خانواده ها دور هم جمع بودن مامان انسیه بیمارستان بابانقی رستم آباد خدا روشکر که عمه رخشی اومده بود مارو از ناراحتی کمی درآورد ولی مامان مریم همش سر پنچره آشپز خونه بودم به خونه تاریک مامان جون نگاه می کردم حس بدی بود مامان مریم آن لحظه باچشمانی پر از اشک برای سلامتی تمام بابا ومامانها دعا می کردم نفس مامان مریم  من چندتاعکس از خونه که آماده شده برات می زارم چون  خیلی ذوق میکردی  مامان ممکنه  برای مدتی نتونم...
11 دی 1391
1